انتظار
20 بهمن 1396 توسط ندا شيراني بيدآبادي
حق دوباره کــــــرمی کرد که بیدار شوم
با نگاه تو گل فاطمـــــــه هشیار شوم
از ازل گر دل من بر تـــو ارادت کردست
مادرت خواست که من بر تو گرفتار شوم
همۀترس من از باقی عمـــرم این است
باز بر پیش نگاه تو گنهـــــــــکار شوم
به خدا حاجتم از سفرۀ زهــرا این است
دور از اهل سقیفه به علـــــی یار شوم
حق آن چادر پر وصله و خــــاک آلوده
محرم اهل کسا با دل بیمــــــار شوم
ظهـــــــــــــــور نـزديـک اســت